جدول جو
جدول جو

معنی مرس اسدی - جستجوی لغت در جدول جو

مرس اسدی
(مَ)
نام مغی. (اسدی). نام یکی از آتش پرستان. (جهانگیری) (برهان). نام مردی بوده از پیروان زردشت. (آنندراج) (انجمن آرا). در اسدی شعر ذیل از ابوالعباس عباسی به شاهد این لغت آمده است اما معنی آن روشن نیست:
و یا فدیتک امروزتو به دولت میر
توانگری و بزرگی و مرس را جینی
؟
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ رِ اَ سَ)
ابن شاس بن عبید بن ثعلبۀ اسدی، مکنی به ابوعرار. از شعرای دورۀ جاهلی بود. او اسلام آورد و در جنگ قادسیه شرکت کرد و اشعاری درباره این جنگ دارد. وی در حدود سال 30 ه. ق. درگذشت. رجوع به ابوعرار شود. (از الاعلام زرکلی از الاغانی و الاصابه). ابن الندیم در الفهرست آرد که دیوان عمرو بن شأس را ابوسعید سکری و اصمعی و ابن حبیب گرد کرده اند
لغت نامه دهخدا
(سا)
ابن عقبه بن ابوعیاش اسدی، مکنی به ابومحمد، عالم به سیرۀ حضرت رسول الله و از رجال ثقۀ حدیث بود. در مدینه متولد شد و در همانجا به سال 141 هجری قمری درگذشت. ’کتاب المغازی’ ازاوست. (از الاعلام زرکلی) (از کشف الظنون). و رجوع به سیرۀ عمر بن عبدالعزیز ص 129 و فهرست الامتاع و تاریخ بیهق ص 141 و المصاحف ص 181 و فهرست تاریخ الخلفا شود
لغت نامه دهخدا